سیدامیر مکی – زمانی که جنگ جهانی دوم شروع شد، ایران کشوری بیطرف بود، اما دول انگلستان و شوروی احترام بیطرفی ایران را نقض و به ایران حملهور شدند و متاسفانه با قساوت هرچه تمامتر ایران را به اشغال خود درآوردند.
آنچنانکه وینستون چرچیل نخستوزیر وقت بریتانیا در دوران جنگ جهانی دوم، در خاطرات خود تحت عنوان «اتحاد بزرگ» اهمیت موقعیت استراتژیک ایران و نفت آن را اینطور بیان داشت که: «... نیاز به حمل و تحویل انواع جنگافزارها به شوروی و مشکلات کشتیرانی از راه اقیانوس منجمد شمالی، با توجه به طرحهای استراتژیکی آینده ما، لزوم ایجاد و برقراری یک راه مواصلاتی مطمئن با شوروی از طریق ایران را ایجاب مینمود، از سوی دیگر نفت ایران یک عامل مهم و اساسی در جنگ محسوب میشد... فرونشاندن شورش عراق و اشغال سوریه، طرح هیتلر را در خاورمیانه با شکست روبرو ساخته بود. ما با استفاده از فرصت پیشآمده برای اجرای عملیات مشترک با شورویها به آنها پیشنهاد کردیم در عملیات نظامی علیه ایران به ما ملحق شوند...»
با آغاز جنگ جهانی دوم تأسیسات پالایشگاه آبادان به سرعت توسعه یافت. تولید کارخانه تأمین بنزین هواپیما، به سالی یک میلیون تن رسید و قسمت عمده مصارف نیروی هوائی متفقین در خاورمیانه و خاور دور از آبادان تامین میگردید. همچنین مقادیر زیادی مواد نفتی نیز از طریق راهآهن جنوب - شمال به روسیه حمل میشد.
با توسعه و تکمیل تاسیسات شرکت نفت و احداث خطوط جدید لوله، بین معادن تازه اکتشاف یافته و آبادان، ظرفیت پالایشگاه مزبور در سال 1945 به هفده میلیون تن رسید که رکوردی افسانهای و انحصاری قلمداد میشد که در راستای این اقدامات متجاوزین، به درستی کشور ایران «پل پیروزی» لقب گرفت.
جنگ جهانی دوم تحولاتی بس بزرگ را در محدوده جغرافیائی کشورها و موازنه قدرتها، بالاخص در روابط بینالملل ایجاد کرده بود و از سوی دیگر نیاز کشورهای بزرگ غربی و شوروی برای دستیابی به انرژی و مسلما به نفت رو به افزایش مییافت و تنها حصول مطامع نفتی خود را در برداشت از منابع زیرزمینی ایران میدیدند.
گزارشی که به وسیله کارشناسان نفتی درباره آینده نفت طی جنگ جهانی دوم انتشار یافت، هشداردهنده بود، آنچنانکه دی گالیر رئیس کمیسیون کارشناسان بررسی نفت در آمریکا در اکتبر سال 1943، شرح گزارشی را برای فرانکلین روزولت رئیسجمهور آمریکا ارسال داشت که: «...آینده نفت، این نیروی ارزشمند و مهم، مدت زیادی وابسته به قاره آمریکا نخواهد بود و طولی نخواهد کشید که ذخائر و مراکز مهم تولید نفت جهان از خلیج مکزیکو و جزائر کارائیب (ونزوئلا) به منطقه خلیج فارس انتقال خواهد یافت...»
توسعه جنگ جهانی دوم، توام با افزایش مصرف نفت، تلاش و کوشش شرکتهای آمریکائی را چندین برابر کرد که برای دستیابی بیشتر به نفت خاورمیانه، بخصوص ایران را در صدر برنامههای توسعهطلبانه خود جای داد، آنچنانکه در سال 1943 به وضوح دیده شد که از حالت رقابت به شکل درگیری و کشمکش سیاسی و حتی جنگهای امنیتی - اطلاعاتی تبدیل ساخت.
آنطور که گفته شد در آبانماه سال 1322 دو تن از مدیران شرکت انگلیسی رویال داچ شل، از لندن به تهران آمدند و پیشنهاداتی برای دریافت امتیاز نفتی جدید به دولت ایران تسلیم داشتند و در پی آن در اسفند همان سال نیز نمایندهای از شرکت استاندارد واکیوم آمریکا برای دریافت امتیازات در همان منطقه (منطقه درخواستی انگلیسیها) به دولت ایران اعلام کرد. به موازات ایشان نیز نماینده شرکت سینکلر آمریکا هم درخواستی مشابه را تقدیم دولت کرد و بدین ترتیب رقابتی سخت، دشوار و نفسگیر، نه تنها مابین کشورهای مختلف، بلکه در بین شرکتهای رقیب در یک کشور نیز چالشهایی خاص با نمودارهای متفاوتی پدید آمد.
و اما در این بین، زمانیکه دولت ساعد مشغول مذاکره با طرفهای آمریکائی بود، دولت شوروی درخواست دریافت امتیاز نفت شمال را با اعزام هیئتی به ایران اعلام و در پی رسیدن به خواسته خود گامهای محکمی برمیداشت. گروه مذکور به ریاست «کافتارادزه» در روز 24 شهریور 1323 خود را به ایران رسانده و پیشنهاد مطروحه را به منظور امتیاز کشف و استخراج نفت در مناطق شمالی ایران ابراز داشتند.
خلاصه آنکه در آن روزگار، ملغمهای از حضور بیچون و چرای دول متخاصم به ایران سر گرفته بود و آن شد که مرحوم دکتر محمد مصدق اعلام ابداع طرح موازنه منفی خود را بیان کرد تا شاید آبی بر آتش شعله گرفته متجاوزین شود.
طرح دکتر مصدق با وجود مخالفت نمایندگان فراکسیون حزب توده، به سرعت در مجلس به تصویب رسید. چند روز بعد کافتارادزه طی بیاناتی با حضور عدهای از روزنامهنگاران و چند تن از نمایندگان مجلس در محل سفارت، پیشنهاد امتیاز شوروی را به سود ایران دانست و عمل مجلس را در تصویب طرح دکتر مصدق یک اشتباه جبراننشدنی به حساب آورد و روز بعد نیز ایران را ترک کرد.
مطبوعات حزب توده نیز دکتر مصدق را در پیشنهاد مزبور محکوم کردند و گفتند که مصدق باب مذاکرات با شوروی را برای همیشه مسدود کرده است.
سیدجعفر پیشهوری، مدیر روزنامه آژیر، که طرح ایجاد فرقه دموکرات و تجزیه آذربایجان را با توصیه و پشتیبانی شورویها تهیه میکرد، مصدق را به باد انتقاد و حملات خود گرفت و نوشت: «...شما به املاک و دارائی خود بیش از منافع ملت علاقه دارید، شما از بزرگترین مالکین این کشور میباشید، اغلب لوایح تقدیمی شما (به مجلس) روی حفظ طبقه مالکین بوده است. شما از آزادی ملت میترسید. شما از دوستی اتحاد جماهیر شوروی بیمناک میباشید، شما اگر واقعا ملتپرست هستید و واقعا میخواهید فداکاری کنید، بفرمائید این گوی و این میدان، امتیاز مضر دارسی را لغو کنید. شما واقعا اینقدر ساده هستید که خیال میکنید خواهند گذاشت شما با سرمایه داخلی نفت استخراج کنید، خودتان هم میدانید که این نشدنی است...»
مصدق در جواب به بیانات انتقادآمیز مخالفان قانون ضد امتیاز تصویب شده و کسانی که میگفتند او زیر فشار نمایندگان وابسته به شرکت نفت و طرفداران کمپانیهای نفتی غرب چنان طرحی عنوان کرده است، در جلسه روز 28 آذرماه 1323 در مجلس پاسخ داد که: «...هرگز تحت تاثیر نظریات هیچ دسته و مقامی قرار نگرفته و در تمام مدت عمر خود تحت نفوذ احدی واقع نشده و با هر نوع سیاست نفوذ از جانب بیگانگان مخالف است...»
آری در سیاست موازنه مثبت اصل بر موافقت بنا شده بود و در سیاست موازنه منفی اصل بر عدم قبول و امتناع از انجام حادث گردید.