سیدامیر مکی - سیاست موازنه منفی مصدق که بر پایه اصول عدم قبول و امتناع از دادن امتیازات بهرهبرداری از منابع زیرزمینی کشور بنا شده بود، خود تحریک همسایگان شمالی و جنوبی ایران را به دنبال داشت، آنچنانکه هر وقت دولتهای ما از سیاست موازنه منفی پیروی کردند و در مقابل تجاوزها و تحمیل قراردادهای بیگانگان مقاومت کردند، قطعاً موفقیتهایی نصیب آنان شد که در پی آن پیشرفت مضاعفی نیز حاصل گردید.
مصدق در توجیه نظریه خود و علل مخالفت با دادن امتیاز به بیگانگان نیز گفت: «... من رنجاندن و عصبانی کردن همسایگان، بخصوص همسایه شمالی را که در روزهای تاریک، خدمات بزرگی به استقلال ما کرده است، بزرگترین خیانت میدانم و امیدوارم سیاسیون بزرگ آن دولت، وسوسه و اغوای پارهای از ناصحین بدخواه را در دماغ خود راه ندهند و سعی کنند کماکان در قلوب مردم این مملکت راه یابند... من مصلحت مملکت را چنین تشخیص دادهام که طرحی تهیه کنم که هم منافع ایران را تامین کند و هم راه مذاکرات را برای انتفاع از معادن نفت با مقامات خارجی مسدود نکند. از موضوع طرح من تا همانی که در مجلس قرائت شد، احدی اطلاع نداشت.، آنهائی که مرا به عنوان ملاکی مخالف شوروی قلمداد میکنند خوب است به حساب املاکی که چهل سال در دست من و خانواده من است رسیدگی کنند و بدانند که من برای جلب آنجا، زارع ندارم... پیشنهاد من به مجلس از نظر مخالفت با رژیم نبود و تنها از نظر وطنپرستی بود. آقای پیشهوری! اگر دنیا وطن همگی است، پس این جنگها و آدمکشیها برای چیست و اگر هر ملتی برای خود وطنی دارد، پس چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. مخالفت من با دکتر میلسپو و بیانات من در مجلس از نظر حمایت مالکین نبود، بلکه برای دفاع از زارعین بود که آنها نان خالی هم ندارند... من غیر از حمایت از این طبقه مرامی ندارم و نمیخواهم کارگر به نفع سرمایهدار بیچاره و زبون شود. ایراد من به شما این است که مرام را از سیاست تفکیک کنید. ما چرا استخراج نفت خود را به ملل دیگر واگذار کنیم؟ و چرا به دنیا ثابت نمائیم که ایرانی لیاقت استخراج نفت خود را ندارد؟...»
و اما کمی جلوتر، دوره پانزدهم مجلس را میبینیم که با نفت شروع و با نفت خاتمه یافت. دوره پانزدهم مجلس شورای ملی با مذاکره و بحث در اطراف قرارداد و امتیازنامه شرکت نفت انگلیس و ایران شروع و با اعتراض و بیان موارد تخلف شرکت نفت انگلیس و ایران خاتمه یافت.
مسلما برای آنها که خون ایرانی در عروقشان جریان داشت غیرقابل تحمل بود که ملاحظه کنند شرکت نفت تمام سرمایه طبیعی و سرشار از نعمت و برکت این مملکت را در دست داشته باشد و در تمام شئون مملکت نیز مداخله کند و به وضوح دولتی خارجی در داخل دولت ایران تشکیل دهد.
در دوره پانزدهم نخستین نمایندهای که در مجلس شورای ملی درباره خلافکاریهای شرکت نفت صحبت به میان آورد، مرحوم مهندس رضوی نماینده کرمان بود. در واقع وی در تاریخ دوشنبه 2 آذرماه 1327، ضمن مخالفت با برنامه دولت ساعد، نطق مهم و مفصلی در چند جلسه ایراد کرد و حتی از الغاء امتیاز شرکت نفت انگلیس هم صحبت به میان آورد و انحرافات شرکت را برملا ساخت که بسیار موثر نیز واقع شد.
همچنین عباس اسکندری در تاریخ 30 دیماه 1327 ضمن یکی از موارد استیضاح خود از دولت ساعد، حملات انتقادی خود به سید حسن تقیزاده وزیر دارائی وقت که امضاءکننده قرارداد 1933 بود را نشانه گرفت، طوری که او را در تنگنا قرار داد تا جائی که تقیزاده به عنوان نماینده تبریز به دفاع از خود برخاست و شرایط خاص و پر از اغتشاشی را در مجلس به وجود آورد و جمله معروف خود را در امضای قرارداد 1933 نیز اینطور عنوان کرد که: «... من آلت فعل در امضای قرارداد 1933 بودم...»
در دوره پانزدهم مجلس قوامالسلطنه از انتخاب دکتر مصدق جلوگیری کرد و عملا ایشان خانهنشین شد، اما بر اساس ارتباطات موجود با اقلیت مجلس پانزدهم و در پی خواهش نمایندگان اقلیت و به خصوص حسین مکی، دکتر مصدق به جهت ورود به ساختار سیاسی وقت و با درخواستهای مکرر از سوی اقلیت مجلس، نامهای را به حسین مکی جهت ادامه مبارزات نفتی نوشت تا در صحن علنی مجلس توسط مکی قرائت شود:
«مورخ 10 بهمن ماه 1327 – جناب آقای مکی نماینده محترم مجلس شورای ملی
گرچه بعد از تحصن در دربار و شکست ملت ایران در انتخابات دوره پانزدهم، اینجانب سکوت اختیار کرده و کوچکترین دخالتی در امور سیاسی نداشته و حتی از حضور در اجتماعات هم خودداری کردهام، ولی در مورد استیضاح جناب آقای اسکندری که یک قضیه حیاتی است نمیتوانم مرقومه جنابعالی را بلاجواب گذاشته و از اظهار عقیده خودداری نمایم، زیرا سکوت سبب میشود که مردم تصور کنند اینجانب هواخواه سیاست یکطرفی میباشم، در صورتیکه ایرانی بدنیا آمده و ایرانی از دنیا میروم و به هیچیک از سیاستها بستگی ندارم.
یکی از مزایای دموکراسی آن است که مردم بتوانند بطور آزاد، اظهار عقیده کنند. متاسفانه هر یک از طبقات و صنوف مختلفه کشور را به جهاتی دعوت به سکوت مینمایند، از قبیل اینکه دانشجویان فقط درس بخوانند و کشاورزان مشغول زراعت باشند، وکیل در مجلس حرف نزند و جار و جنجال ننماید و احزاب سیاسی هم فقط افراد خود را وارد ادارات کنند و گاهی هم برای مردم اغفال شوند و نگویند احزابی در مملکت نیست، در یکی از موضوعاتی که در دانشکدهها درس میدهند و در روزنامهها مینویسند سخنرانی نمایند و صحنه سیاست ایران را برای آن دسته از مردمی که خادم اجنبی هستند قرق نموده تا آنها بتوانند از عهده انجام وظایف خود برآیند.
من از خود شما میپرسم اگر در مجلس مذاکراتی که به جار و جنجال و غوغا تعبیر میشود نشده بود، جناب آقای تقیزاده حاضر میشدند خیانت عظیمی را که در دوره دیکتاتوری به میهن عزیز ما شده بود فاش نمایند؟
ایشان از ابتدای این دوره، هزارها کلام حرف در مجلس زدند ولی نخواستند یک کلام راجع به بیانات من در مجلس 14 اظهار نمایند، چرا؟ برای اینکه دکتر مصدق مرده بود و دستش از میز خطابه مجلس کوتاه است، البته با مرده کسی بهتر از این رفتار نمیکنند. کما اینکه ملت ایران را هم بواسطه روش نامطلوبی که اتخاذ کرده ملت زنده نمیدانند.
سکوت در چنین موقعی در حکم این است که اثاث خانهای را ببرند و صاحب آن منتظر عسس باشد. اگر ما عسس داشتیم چرا اوضاع ما به این صورت درمیآمد؟ آقایانی که در مجلس شورای ملی اقلیت متشتت دارید سکوت نکنید که بر خلاف مصالح ایران است و هیچ فرقی بین این سکوت و رایی که مجلس برای تمدید داده، نمیباشد، پس از سکوت:
گر تضرع کنید و گر فریاد دزد زر باز پس نخواهد داد
به دولت رای منفی بدهید و ثابت کنید که شما نماینده افکار ملت ایرانید.
برای اینکه جناب آقای ساعد نخستوزیر ناخوشند و باعث خون حق و یا ناحقی نشوید، اگر بعضی از نمایندگان که دعوت به سکوت میکنند سوءنیت ندارند با آنها موافقت کنید که دولت در مجلس علنی بیانات صادقانه جناب آقای تقیزاده را تصدیق کنند و جناب آقای اسکندری هم استیضاح خود را مسترد نمایند تا دولت بتواند راهحلی در مصالح ایران بدست آورده و پس از اظهار در جلسه خصوصی و موافقت نمایندگان تصمیمی که لازم است اتخاذ نمایند. دکتر محمد مصدق»
بدین ترتیب غوغای نفت در بهمن 1327 بار دیگر توجه محافل سیاسی داخلی و بینالمللی را تحت تاثیر قرارداد و به خصوص «خداوندان نفت» را به سرنوشت منافعشان در ایران معطوف ساخت و زنگ خطر را برای یک یک آنان به صدا درآورد.