احمد امامي، رئيس آزمايشگاه نفت در دانشكده نفت آبادان در اواخر دهه 1340 بوده است. او در جريان وقايع ملي شدن صنعت نفت در آموزشگاه حرفه اي آبادان يا "آرتيزن اسكول" مشغول تحصيل بود. آنچه در پي مي آيد خاطره اي است از روزهاي تظاهرات و اعتراضات مردم و كاركنان صنعت نفت آبادان در حمايت از دولت دكتر مصدق و ملي شدن نفت.
در آبادان دهه 1320 دو تا مركز پرورش نيروي انساني متعلق به شركت نفت وجود داشت يكي تكنيكال اسكول كه بعدها تبديل به دانشكده نفت آبادان شد و ديگر "آرتتيزن اسكول" كه ابتدا "اَپرنتيس ترينينگ شاپ" نام داشت و بعدها نيز به آموزشگاه حرفه اي نفت معروف شد.
من پانزده ساله بودم كه با سواد ششم ابتدايي وارد آموزشگاه حرفه اي شدم. اين آموزشگاه نيروهاي جوان را به عنوان كارآموز مي پذيرفت و پس از گذراندن يك دوره پنج ساله كه دو سال در آموزشگاه وسه سال كارآموزي در پالايشگاه بود، تكنسين تربيت مي كرد.
سال 1329 و اوج فعاليت ها براي ملي شدن صنعت نفت بود. كساني كه در تكنيكال اسكول تحصيل مي كردند عموما داراي سنين بالاتري بودند، چرا كه اين مركز دانش آموزاني را از كلاس هاي هشتم و نهم دبيرستان يا با ديپلم مي پذيرفت. با اين همه دانشكده در آن زمان هنوز خوابگاه و محوطه اي خاص خود نداشت.
اين بود كه دانشجويان دانشكده نفت علي رغم فاصله زياد، براي برگزاري جلسات سخنراني و ميتينگ هاي شان از محوطه خوابگاه آموزشگاه كارآموزان استفاده مي كردند. دانشكده نفت در بوارده شمالي بود و آموزشگاه ما در بهمنشير.
اغلب برنامه ها نيز عصرها و شب ها، يعني در خارج از ساعات اداري برگزار مي شد. اكثر كارآموزان هم به صورت شبانه روزي در مدرسه زندگي مي كردند، اما من و تعدادي ديگر شب ها به خانه هاي خودمان در آبادان مي رفتيم.
به هر حال من و هم كلاسي هايم از طريق اين برنامه ها و سخنراني ها با نهضت ملي شدن صنعت نفت آشنا مي شديم. در واقع جرقه اولين اعتصابات در دانشگاه نفت زده شد و به زودي به پالايشگاه آبادان و مناطق نفتخيز رسيد.
در آن زمان پالايشگاه آبادان بزرگترين مجتمع كاري ايران بود و حمايت آنها و كارگران مناطق نفتخيز تاثير بسياري بر جنبش ملي شدن صنعت نفت داشت. مصدق در ميان كاركنان نفت محبوب شده بود و روزي نبود كه به بهانه دفاع از ملي شدن نفت برنامه اي برگزار نشود.
به همين دليل بود كه اعتراضات در آبادان قبل از 30 تير و حوادث تهران به خون كشيده شد و در جريان سركوب تظاهراتي كه به اعتراضات خوابگاه كارآموزان معروف شد، يك نفر كشته و چند نفر مجروح شدند.
يادم هست كه آن روز هم اعلام شده بود كه همه راس ساعت 2 بعد از ظهر در محوطه خوابگاه جمع شوند. اكثر كارآموزان كه ساكن خوابگاه بودند در برنامه حضور يافتند، اما وقتي من به همراه تعدادي از دوستانم سر ساعت مقرر به جلوي خوابگاه رسيديم متوجه شديم كه حكومت نظامي اعلام شده است و سربازان را ديديم كه در خيابان اصلي ايستاده اند تا مانع ورود جمعيت به خيابان شوند.
فرمانده نظامي آبادان كه حكومت نظامي اعلام كرده بود، فردي به نام سرتيپ كمال بود كه تهديد كرده بود در صورت خروج معترضين دستور تيراندازي مي دهد. بالاخره درگيري پيش آمد و موقع خروج تظاهر كنندگان تيراندازي شد. در نتيجه يك نفر از بچه هاي مدرسه كارآموزان كه اهل كرمانشاه بود والان اسمش خاطرم نيست شهيد و تعدادي هم مجروح شدند.
اما به هر حال چندي بعد قانون ملي شدن نفت تصويب شد و مردم به شادي و پايكوبي پرداختند. اين در حالي بود كه ناو انگليسي موريسن، درست رو به روي درب اصلي پالايشگاه موسوم به "مين گيت" موضع گرفته بود.
سرانجام هيات خلع يد به سرپرستي بازرگان و مكي به آبادان آمدند تا تشكيلات صنعت نفت را از انگليسي ها تحويل بگيرند. آن روز مردم براي استقبال از آنها به ايستگاه قطار در خرمشهر رفتند و هيات را تا دفتر مركزي شركت در آبادان همراهي كردند.