احمد كعبي فلاحيه
کتاب «خون در راه نفت» از آن دسته كتاب هايي است كه به سابقه و تاريخ نفت و خشونت در جهان معاصر مي پردازد؛ خشونتی که در پس پرده داد و ستد جهاني نفت و باندهای قدرتمند آن وجود دارند. در ظاهر، همه چیز آرام است. مقداری نفت تولید می شود و سپس به فروش می رسد. این ظاهر ماجراست. ولی در باطن باندهایي که كتاب از آنها تحت عنوان «مافیای نفت» یاد می کند، به صورت اختاپوسی بزرگ، بر همه چيز سايه افكنده اند.
اين اثر را موسسه انتشاراتي ثالث در سال 1381 به چاپ رسانده و محمد اشعري ترجمه آن را بر عهده داشته است.
هانس کرون برگر، مولف کتاب، از اساتید دانشگاه سالزبرگِ آلمان است. وي علاوه بر نویسندگي، روزنامه نگاری توانا در عرصه مطبوعات این کشور است. کرون برگر چند دوره، نماینده پارلمان اتحادیه اروپا نیز بوده است. او همچنین رییس موسسه انرژی خورشیدی است که در واقع پیش قراول سازمان های استفاده از انرژی پاک به شمار می رود.
برگر و همکارانش در این سازمان براین باورند که در حال حاضر انسان با توجه به پیشرفت های فنی روز می توانند با به کارگیری انرژی خورشیدی، نفت را برای نسل های بعدی به عنوان یک میراث طبیعی به ارث بگذارد.
مولف در این مجموعه، دو موضوع را به طور موازی پیش برده است: اول، نکوهش استفاده بي رويه از انرژي هاي فسيلي و دوم دعوت به استفاده از انرژی های پاک که در راس آنها انرژی بادی و خورشیدی قرار دارند. او بر این باور است که معادن نفتی و حتی گازی، حداکثر تا نیم قرن دیگر به پایان خواهد رسید. در چنین صورتی، بهترین کار، رفتن به استقبال استفاده از انرژی های جدید است.
جالب ترین حرف مولف این است که بسياري از جنگ ها بر سر نفت انجام گرفته و خواهد گرفت، اگر چه ممكن است با كاهش تعداد اين نبردها مواجه شويم! او در کتاب های دیگر خود نیز به شکل های متفاوت از نظر و تئوری خود دفاع کرده و از همفکران و هواداران خود خواسته است تا مبلغ این ایده انسانی بزرگ باشند.
از آنجا كه تاريخ انتشار كتاب چند سالي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران است، مولف در اثر خود با انقلاب ايران و شوك دوم نفتي پي آمد آن نيز پرداخته است. جالب اين كه برگر از چنين اتفاقي كه دست غرب را در دستيابي به منابع نفتي ايران كوتاه كرده، استقبال نيز مي كند.
نام تمام کشورهای نفت خیز خاورمیانه همراه با درگیری هایی که برای تصاحب منابع نفتی انجام شده، در این کتاب به تفصیل آمده است. از قاره آسیا، مانند ایران، عربستان، کویت، واز قاره سیاه، ماند مصر، لیبی، الجزایرو...
در مورد برخی از کشورها، پدیده خشونت و درگیری پی در پی پیرامون مسایل نفتی با تفصیل بیشتری آمده است، مانند ایران، لیبی و... طبعا در جاهای دیگر، بسته به کاهش اهمیت، کمتر به پردازش این مساله توجه شده است.
از نظر مولف کتاب، مساله نفتِ هر کشور به محدوده جغرافیایی آن کشور، مربوط نمی شود! وي معتقد است نفت، پدیده ای جهانی است، زیرا از نظر او موجودیت اين ماده کاملا پیوسته و مرتبط با مسائل منطقه اي و بين المللي است.
به عنوان مثال در نويسنده تاكيد مي كند: "سابقا بریتانیا فقط نیمی از نفتی را که از ایران خریداری می کرده به مصرف داخلي خود می رساند، و باقی را با سودهای شناور به کشورهای دیگر واگذار می کرده است. در ظاهر روابط برتانیا در مورد مسایل نفتی، صرفا به ایران محدود می شد در حالی که به واقع با تعداد قابل توجی از کشورهای دیگر در ارتباط بود."
در صفحه 54 كتاب در مورد سیاست نفتی بریتانیا توضیحاتي در اين باره آمده است و در صفحه 84 همین تحلیل در مورد آلمان نازي ارائه مي شود. در اين بخش ها تعارضات موجود، مورد بررسی کارشناسانه قرار گرفته مي گيرد. از آنجا كه قصد ما در اینجا صرفا بررسي کتاب است، طبعا نمی توانیم در مورد جزییات وارد بحث شويد، اما حتی از روی عناوین کتاب هم می توان به برداشت های جالبی رسید، بدون اینکه به مطالعه کتاب، پرداخته باشیم. سه، چهار عنوان اصلی کتاب از این قرارند: خاورمیانه، کانون بحران؛ آفریقا، کانون بحران، آسیا، کانون بحران؛ خلیج فارس کانون بحران و ....
از اینجا می توان نتیجه گرفت که از نظر نويسنده نفت در صورت مديريت غلط مي تواند به عنوان كانون بحران عمل كند. بر همین اساس است که می بینیم تمام جهان می شود کانون بحران!
البته کلمه بحران در اينجا بیشتر یک اصطلاح سیاسی است تا اقتصادی! وقتی کسی یا کسانی یک بحران را سیاسی تلقی می کنند، عملا از زبان تهدید استفاده کرده اند و این جاست که مساله خون در راه نفت، مفهوم خود را به روشنی نشان می دهد.
در واقع، هسته اصلی کتاب نیز همین است. یا خون یا نفت! و شاید هم برعکس! آنچه که بسیار حایز اهمیت است، این است که بساط مالی غرب عمدتا از نفت است. لااقل در اوایل قرن بیستم که نفت به تازگی کشف شده و در معرض فروش قرار گرفته بود. از اینجا به بعد، غرب، براساس منافع خود و تضمین آن، به طور جدی وارد کاروزار می شود و تا آنجا پیش می رود که در کشورهای نفتی به راحتی کودتا می کند و رییس جمهور عوض می کند و خیلی چیزهای دیگر...
در واقع اِعمال خشونت از همین جاست که خود را نشان می دهد. این خشونت برخلاف تصور موجود، صرفا در مورد قتل یا شکنجه خلاصه نمی شود، بلکه به آسیب های اجتماعی دیگر نظیر کنترل رسانه ها و سانسور مطبوعات نیز منجر می شود.
فصل آخر کتاب همان گونه که کمابیش قابل حدس است در مورد انرژی های جایگزین است. در آنجا مولف کتاب بسيار عالمانه بحث را پیش می برد که مخاطب لاجرم ناچار است به او و حرف هایش ایمان بیاورد.
استدلال ساده و قابل فهم مولف، سهم بسزایی در پذیرش نظریات موجود در کتاب دارد. بی شک ما در پنج دهه دیگر نخواهیم بود... ولی می توان تصور کرد که نسل آینده با واقع بینی و آینده نگری بیشتر بتواند خود را برای پذیرش این تحول بزرگ آماده سازد.